-
رمان سکوت عشق | از فاطیما
دوشنبه 22 مهر 1392 21:59
فص پنجم بلاخره روز جشن رسید و خونه ی دایی سعید شلوغ شد..دینا رفته بود آرایشگاه نزدیک خونه شون.. فقط برای موهاش که بپیچه و شنیون کنه ، وگرنه کارهای صورتشو خودش انجام داد.. بخاطر پوست سفید و براقش نیازی به گریم و آرایشهای عجیب و غریب نداشت...پس تصمیم گرفت با یه آرایش ساده و دخترونه کارو تموم کنه که با اون لباس عروسکیش...
-
رمان سکوت عشق | از فاطیما
دوشنبه 22 مهر 1392 18:37
فصل چهارم دم خونه ی خاله ش ایستاد و یه میس به دینا زد که بیاد پایین.. بعد از چند دقیقه، در ماشین باز شد و دینا خودشو پرت کرد روی صندلی جلو و با انرژی همیشگیش گفت: به به .. سلام به پسرخاله ی خوش تیپ و بامعرفت و عزیزم.. چطوری تو!؟ سامان سرشو به نشونه سلام تکون داد و راه افتاد.. -اِ .. سامی .!! باز چته تو.!؟ لابد مثل...
-
رمان سکوت عشق | از فاطیما
یکشنبه 21 مهر 1392 13:12
فصل سوم نزدیکهای صبح بود که سامان با کلیدش خیلی آروم وارد خونه شد و بی سر و صدا یک راست به سمت اتاقش رفت...بعضی شبها که پارتیهاشون زیاد طول میکشد ، مجبور میشد تا این ساعت بیرون بمونه...میدونست که اگه خانواده ش بیدار باشند باید تا یک ساعت غُرغرهاشونو تحمل کنه، بخاطر همین معمولا سعی میکرد چند ساعت بیشتر از بقیه بمونه و...
-
رمان سکوت عشق | از فاطیما
یکشنبه 21 مهر 1392 01:07
فصل دوم ساسان دوید ، پلاستیکا رو از دست مامانش گرفت و همونطور که داشت میرفت به سمت کابینتا گفت: خب مامان جان زنگ میزدی یه نفرو بفرستم بره خریدای خونه رو بکنه .. چرا خودتو این همه خسته میکنی قربونت برم من!؟ - خوبه خوبه... نمیخواد قربونم بری... خودم بیرون کار داشتم.. گفتم سر راه این چند تا خرت و پرت ضروری خونه رو هم...
-
رمان سکوت عشق | از فاطیما
شنبه 20 مهر 1392 16:10
فصل اول به نام خد ا --------- دیگه از این همه تنهایی خسته شده بود، سرشو بالا گرفت و رو به آسمون گفت: از دست من ناراحتی؟! میخوای اینجوری مجازاتم کنی!؟ حب بکن... من با این چیزا از پا در نمیام... راهیه که خودم انتخاب کردم و به نفرت تو هم کار ندارم... خودت گفتی من انسانهامو آزاد آفریدم ، پس چرا به تصمیاتشون احترام...
-
پیش گفتار رمان
شنبه 20 مهر 1392 15:53
سلام دوستان عزیزم... میخوام رمانم رو شروع کنم و امیدوارم از خوندنش لذت ببرید.... یک رمان عاشقانه ی معمولی با شخصیتهای غیرمعمولی... از یک دنیای متفاوت ... خلاصه ی داستان : درباره ی پسری ست از دنیایی متفاوت با سلایق و غرایضی متفاوت که به همین دلیل در خانواده و فامیل مورد بی مهری قرار میگیرد... دختری که بخاطر همین...